پسر گلم

داريم براي يه تولد بيادماندني اماده ميشيم.كارتها از قبل طراحي و چاپ شدن.اما از ديشب يه سري طرح جديد به ذهنم اومده و ميخوام پيادشون كنم.از سايتها و وبلاگهاي ديگه هم كمك گرفتم.فقط وقتم كمه و دست تنهام.خيلي وقته نيومدم اينجا.از 18 شهريور ميرم سر كار.كارمو خيلي دوست دارم.يه يكماهي درگير كارو زندگي و دوري از نيك آهنگ و راضي بودن تو كار بودم.كه خوشبختانه بعد يكماه 8 صبح تا 8 شب و گاهي 9 شب كار كردن نتيجه دادو ساعت كاريم شد 8 صبح تا 3 بعدازظهر.يك ماه سختي كار هم مامان بزرگي يا ميومد خونمون يا من ميرفتم خونشونو پيش نيك آهنگ ميموندم.سخت بود.... خيلي هم سخت بود.....از 25 مهر هم يه آشنايي پيداشد تو همسايگي و شد پرستار نيك آهنگ....مامان قوربونت بره ....دوست نداشتم تنهات بزارم اما كارم خوبه و من هميشه دنبال چنين شرايطي بودم، اگر مجبورم تنهات بزارم معذرت ميخوام....تو پسر بينهايت خوبي هستي كه وضع موجود رو درك ميكني...

از شيرين كاريهات بگم كه: هرشب ميپري رو سر بابايي و از خواب بيدارش ميكني...تا صبح هم شير ميخوري....خيلي هم بوس ميكني....دندونات حسابي تيز شدن.دوتا پايين و 4 تا دندون بالا داري.هفته ي ديگه دوشنبه ، تولد 1 سالگيته.جمعه خونه مامان بزرگي با فاميلها جشن ميگيريمو دوشنبه با دوستان ، خونه ي خودمون.