نیک آهنگ نیک آهنگ ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

نیک آهنگ

من اومدم...

1390/9/6 3:04
303 بازدید
اشتراک گذاری

واااای نمیدونید چه خبره.امیدوارم هرکی نی نی می خواد مثل من گرفتار بشه که حتی نتونه تا دستشویی هم بره.الهی قوربون پسر کوچولوی خوشگلم برم ، روزهای اول خیلی خیلی آرام و معصوم و ساکت بود .به زور گریه میکرد .همه میگفتن چه پسر نازی.تو ده روزی که زردی گرفت و باید زیر مهتابی می خوابید کلی اداهای خوشکل از خودش در آورده بود که من دوسه بار یواشکی از زیر مهتابی آوردمش پیش خودم تو بغلم خوابوندمش.من رو تخت می خوابیدم و به علت بخیه هام نمیتونستم پایین پیشش باشم. هر وقت موقع شیر خوردنش می شد مامانم میدادش به من و اونم با ذوق زیاد می خورد.برای اینکه بتونه تنهایی و نور مهتابی بالای سرش و لخت بودنش و دور از من بودنش رو تحمل کنه ، خیلی کم بهش پستونک دادیم .اولش نگرفت ولی بعد انگار فهمید که این گول زنک تنها دلخوشیش در این چند روز هست و قشنگ می گرفت.اما موقع شیر خوردنش که می شد به سمت من نگاه می کرد و تا میاوردنش بیرون از جایگاهش ، پستونک و با نفرت پوووووف می کرد و پرت می کرد بیرون.این دلربایی ها رو کرد و منم برای جبران بعد اون ده روز حسابی نازش و کشیدم و حالا دیگه دور ازمن نمیتونه باشه به اصطلاح بغلی شده. فدای پسر نازم بشم ، من حاضرم بقول دکتر هولاکویی« تا پایان 14 ماه اول زندگیش که خیلی مهم » ،هر لحظه که خواست بغلش کنم و اصلا به فکر لوس شدن و اذیت شدن خودم نباشم.کلی عکس از تمام زوایای بدنش گرفتم .از پاهی کوچولوش، از موهای جوجه اردکیش، از دستها و ناخنهاش، از چشم و ابرو و ...که اگر نی نی وبلاگ نگه « حجم عکس زیاد است » براتون میذارم....

امشب که من طاقت بی خوابی را دلرم عزیز دلم خوابیده.اما دیشب مدام گریه میکرد .البته یک دقیقه بیشتر طول نمیکشید وهمینکه میومد بغل من یا بابایی خوب میشد.میگن تا چهل روز ، روز و شبش رو گم کرده و برای همین شبها بیقراره و چشم میگردونه.بابایی که میاد خونه من چرت میزنم و اون با نیک آهنگ مشغول میشه.از نهارو شام نپرسید که سوء تغذیه گرفتم از بس کلوچه و چایی خوردم.دو سه روز در میان میتونم یه غذایی درست کنم و چند روزی بخوریم.تو این مهمون بازیها و دیدن از نیک اهنگ هم که نمیشه خودمون بریم مهمونی.باید خونه باشیم که بیان دیدن نیک آهنگ.فردا صبح هم برای اینکه از وضع جسمیش مطمئن بشم میبرمش دکتر تا خیالمون راحت بشه.

 

اللللههههیییی ، همه ی همهی مامانهارو که ذاتا مامان هستن و حالا در حسرت در آغوش کشیدن نی نی موندن ، بهشون نی نی ناز بده که همیشه خوشحال و خوشبخت باشن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سمان جون
8 آذر 90 0:17
خدا رو شکر. خیلی خوشحال شدم از خوشحالیت و شیرین کاری ها و دلبری های پسرت. ایشاللا همه نینیها به سلامت دنیا بیان و با لبخندشون دل مامان باباها رو شاد کنن.
fatemeh
8 آذر 90 13:55
سلام نیک آهنگم عزیز دل خاله مروز دارم می یام دیدنت روی ماهت رو ببینم دفعه اول که دیدمت حدود یک ساعت و نیم از تولدت میگذشت و داشتی شیر می خوردی تند و تند خاله برای جانت بگرده حالا امروز دارم می یام تنیک اهنگ عزیزم 23 روزشه عمو علیرضا رفته ماموریت گفته توی رو ببوسم بهت بگم اون هم زودی می یاد دیدن روی ماهت دلم برای تو و مامانی یه ذره شده راستی بابایت رو توی بیمارستان دیدم سر از پانمی شناخت از خوشحالی فیلمهای تولدتت رو نشونم داد الهی خاله قربون قدت بره بوس بوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیک آهنگ می باشد